مشکلی نیست ، بگویند طرف کم دارد

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

مشکلی نیست ، بگویند طرف کم دارد

حال دیوانه کجا قصه مبهم دارد

 

جبرئیلم اگر امروز ، به من خرده نگیر

دکمه در دکمه تنت حضرت مریم دارد

 

باز با ارتش زیبایی تو درگیرم

خط چشمت خبر از خط مقدم دارد

 

لای موهات اسیرم ، تو مرا دار بزن !

آنکه پیروز شده حق مسلم دارد

 

بعد هر حادثه امداد رسانی رسم است

لعنتی ! لمس تنت زلزله بم دارد

 

وعده های سر خرمن همه ارزانی شیخ

با تو هر لحظه دلم میل جهنم دارد

 

علی صفری


برچسب‌ها:

 

 پر از غم و غزلم...گوشه گوشه "منزوی" ام

پر از غم و غزلم...گوشه گوشه "منزوی" ام

 دچار ابری تا اطلاع ثانوی ام

 

 خدا به کالبد من دمیده آهش را

 سروده با نی و نی نامه...کرده مثنوی ام

 

 هزار شعرِ غلط خورده در سرم مانده

 ردیف و قافیه جان می کَنند با "رَوی" ام

 

 شبیه مردی با چارچرخه ای بیکار

 پر از کلافگی چهار راه مولوی ام

 

 درون جمجمه ام قهوه خانه ای ست شلوغ

 میان هاله ای از بغض های حلقوی ام

 

 برای مرگ سرم درد می کند انگار

 پر از تهوّع مشتی مسکِّن قوی ام

 

 "برایتان چه بگویم زیاده بانوی من"

 برایتان چه بگو...!؟ بهتر است نشنوی ام...!

 

 

اصغر معاذی

 


برچسب‌ها:

ماهی .و حوض

 

تو ماهی و من ، ماهی این برکه ی کاشی..
اندوه بزرگی ست ، زمانی که نباشی!

آه از نفس پاک تو و ، صبح نشابور
از چشم تو و ، حجره ی فیروزه تراشی..

پلکی بزن ای ، مخزن اسرار ، که هر بار
فیروزه و یاقوت ، به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! ، مرا بگذر و بگذار!
هشدار! ، که آرامش ما را ، نخراشی..

هرگز به تو دستم نرسد ، ماه بلندم!
اندوه بزرگی ست ، چه باشی.. چه نباشی..


علیرضا بدیع

 


برچسب‌ها:

شعر فوق العاده حامد عسکری

دسته بندی : <-CategoryName->

 

 

شانه ات رادیر آوردی سرم را باد برد

خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

 

من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند

نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد

 

از غزلهایم فقط خاکستری مانده به جا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

 

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز

دیر کردی نیمه ی عاشق ترم را باد برد

 

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد

 

حامد عسکری

 


برچسب‌ها:

 

 
مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتر 
با همه گرمیم... با دل های تنها بیشتر 

درد را با جان پذیراییم و با غم ها خوشیم 
قالی کرمان که باشی می خوری پا بیشتر 

بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار 
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر

هر شبِ عمرم به یادت اشک می ریزم ولی 
بعدِ حافظ خوانیِ شب های یلدا بیشتر 

رفته ای ... اما گذشتِ عمر تاثیری نداشت 
من که دلتنگ توام امروز ... فردا بیشتر

زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ تر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر 

هیچ کس از عشق سو غاتی به جز دوری ندید 
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر 

بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی :"عاشقم" 
خون انگشتم بر آجر حک کنم : ما بیشتر... 

====

( از مجموعه سرمه ای حامد عسکری)

 


برچسب‌ها:

 

نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان

نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان

نشسته است به تختی به تختی از گل و کاشی

سی و سه بافه رها کرده در شکوه سپاهان

سپرده روسری اش را به بادهای مخالف

به بادهای رها در شب کویر خراسان

دو دست داغ و نحیفم میان زلف پریشش

لوار شرجی قشم است در شمال شمیران

برآن شدم که ببوسم عروس شعر خودم را

ببوسمش به خیال گلابگیری کاشان

غزل رسید به آخر هنوز اول وصفم

همینقدر بنویسم فرشته ایست به قرآن

حامد عسکری

 


برچسب‌ها:

 

خاطرات بر باد رفته

 

سخت دل دادی به ما و ساده دل برداشتی
دل بریدن هات حکمت داشت: دلبر داشتی

از دل من تا لب تو راه چندانی نبود
من که شعر تازه می گفتم، تو از بر داشتی

قلب من چون سکه های از رواج افتاده بود
آنچه در پیراهن من بود، باور داشتی

شر عشقت را من از شور پدر پرورده ام
قصد خون خلق را از شیر مادر داشتی

... (ادامه مطلب)


برچسب‌ها:

شراب خانگی من !

دسته بندی : <-CategoryName->

دو چشمتان که تناسخ نمود در گلدان 

شکوفه داد دو شاتوت ترش جای دهان

 

دو لب که ترش ترین میوه های دنیایند

دو لب که آب می افتد دهان من از آن

                  

گلابدان دهانت / گلابتون تنت

به این دو ویژگی ات غبطه می خورد « کاشان »

 

« سی و سه پل » به نشابور چشم دوخته است

به دیدن تن تو ـ این مناره ی جنبان ـ

 

« حکیم » آمده از توس  چون شنیده زنی

به جای ابرو دارد دو جفت تیر و کمان

                     

خدا به صورت آدم دو چشم تعبیه کرد

که بی یکی ببرد لذت از نگاه جهان

 

ولی دو چشم نیاز مرا کفاف نداد

چهار چشم گرفتم برای دیدنتان

                  

و کاینات بر آنند تا تو را بچشند

شراب خانگی من ! کجاست قطره چکان ؟

 

علیرضا بدیع


برچسب‌ها:


من غبطه می‌خورم به درختان خانه‌ات

ای کاش سر گذاشته بودم به شانه‌ات

 

در فصل جفت‌گیری فولاد و سنگ، کاش

گنجشک من تو باشی و من آشیانه‌ات

 

گنجشک من تو باشی و من در به در شوم

از صبح تا غروب پی آب و دانه‌ات

 

وقت غروب از تو بپرسم: چگونه است

با چند استکان مِی روشن، میانه‌ات ؟

 

.... (ادامه مطلب)


برچسب‌ها:

وقتی تو نیستی

دسته بندی : <-CategoryName->

 

روز مبادا

 

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه بایدها ...

مثل همیشه آخر حرفم

و حرف آخرم را

با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

در دل ذخیره می کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما... (ادامه مطلب)


برچسب‌ها:

 

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود

 در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود


 می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

 خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود


 تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟

 حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود


 تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

 از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود


 باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟

 "تـــ♥ـــو" دلــت را جــای مــن بــگــذار #شــاعــر مــیــشــود


 گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

 از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

 

نجمه زارع


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | شنبه 14 تير 1393برچسب:نجمه زارع,شعر عاشقانه,عشق,najme zare,love, - 1:58

ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﺮ ﺑﺎﺩ . ﺑﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺎﺩﺍ ﺑﺎﺩ !

ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻟﻴﻠﻲ ٬ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﺎﺩ

ﺍﻱ ﻋﺸﻖ ! ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺍﺻﻞ ﻭ ﻧﺼﺐ ﺩﺍﺭﻱ

ﺍﺯ ﺗﻴﺮﻩ ﻱ ﺩﻭﺩﻱ ، ﺍﺯ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺩ

ﺁﺏ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻃﻮﻓﺎﻥ ﺷﺪ ، ﺧﺎﮎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ

ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺗﻮ ﺁﺗﺶ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﻫﺮ ﻗﺼﺮ ﺑﯽ ﺷﯿﺮﯾﻦ ، ﭼﻮﻥ ﺑﯿﺴﺘﻮﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ

ﻫﺮ ﮐﻮﻩ ﺑﯽ ﻓﺮﻫﺎﺩ ، ﮐﺎﻫﯽ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﺎﺩ

ﻫﻔﺘﺎﺩ ﭘﺸﺖ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻏﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﺍﺭﺙ ﭘﺪﺭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﺯﺍﺩ

ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ

ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ، ﻣﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ ﺍﺯ ﯾﺎ ﺩ

‏« ﻗﯿﺼﺮ ﺍﻣﯿﻦ ﭘﻮﺭ 


برچسب‌ها:
نویسنده: مسعود نوذری | شنبه 14 تير 1393برچسب:قیصر امین پور,شعرعاشقانه,جملات عاشقانه, - 1:34

آخرین مطالب

» گنجینه "هزارویک شب 1001 داستان" ( 1395/08/01 )
» شعر بمب جنون علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» شعر اتاق علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» می‌شوی آهـوی تهرانـی، می‌شوم صیاد شیرازی ( 1394/03/01 )
» صحنه... علیرضا آذر ( 1394/03/01 )
» نعنای تند/ مزّه ی اُربیت / سوء ظن! ( 1394/03/01 )
» تــو را با خــاک یکسان می کنم روزی کـــه برگردی ( 1394/03/01 )
» چون شورشی که سلطه ی خان را به هم زده ست ( 1394/02/19 )
» بازیچه ی آهو شدن را دوست می دارم ( 1394/02/19 )
» من‌که در بندم کجا ؟ میدان آزادی کجا ؟ ( 1394/02/19 )
» عاشق که باشی بیت‌های محشری دارد ( 1394/02/19 )
» حساسیت به میخک و مریم گرفته‌ای ( 1394/02/19 )
» تکـه یخی که عـاشـق ابــر ِ عـذاب می شود ( 1394/02/16 )
» دختر ِ شیخ! بهـــار آمده غم جایــز نیست ( 1394/01/09 )
» ای لب تــو قبله ی زنبورهــــای سومنـات ( 1393/12/09 )
» نشسته در حیاط و ظرف چینـی روی زانــویش ( 1393/12/09 )
» روسری فهمیده دارد صبر من سر می رود ( 1393/12/09 )
» دختر ِ سعدی! ( 1393/12/06 )
» دختر ِ فردوسی! ( 1393/12/06 )
» و من با تکیـــه بر چشم تو ثابت می کنم روزی ( 1393/12/06 )
» گفته بودی خوشت از ما نمیاید، به درک ( 1393/12/06 )
» هوایِ داغِ بندر کُش ( 1393/12/06 )
» دوباره چــرخ می‌زنــم شبیه یک الکترون ( 1393/12/06 )
صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

لینکستان

نویسندگان

ADS

درباره ما